آموزه های ناب



امام علی پدرِ مهربان یتیمان

 

آنچه براى مردان خدا حائز اهمیت است، خشنودى ذات پاک اوست، و امیرمومنان امام على علیه السلام مردى که براى رضاى خدا چنان در جبهه جنگ شمشیر مى ‏زند و پایمردى نشان مى ‏دهد که هیچ پهلوانى را یاراى مقاومتش نیست، در نیمه ‏هاى شب چنان اشک مى ‏ریزد و بدرگاه خداوند زارى و سرانجام به حالت اغماء مى ‏افتد، گوئى که ترسوتر از او یافت نمى ‏شود و به گفته شاعر عرب: جمعت فى صفاتک الاضداد»؛ یعنى: صفات متضاد در شخص تو ـ امیرالمۆمنین على علیه السلام ـ جمع شده.

آرى او به هنگام خشم بر دشمنان خدا قاطع ولى در مقابل کودک یتیم آنقدر متواضع و مهربان بود که در برابر طفل یتیم روى خاک مى ‏نشست، دست مرحمت بر سر او گذاشته و آه مى‏ کشید و مى‏ فرمود: بر هیچ چیزى مثل کودکان یتیم آه نکشیده ‏ام. چنانکه در وصیتنامه باشکوه خود فرمود:

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغَیِّرُوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا تضیعوا [یَضِیعُوا] بِحَضْرَتِکُمْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّةَ کَمَا أَوْجَبَ اللَّهُ لِآکِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّار؛ (بحارالأنوار، ج ‏42، ص 199)

درباره یتیمان از خدا بترسید. مبادا که گرسنه بمانند و در جمع و جامعه شما تباه شوند من از پیامبر خدا شنیدم که مى فرمود: اگر کسى یتیمى را، تا آنجا که بى نیاز شود، سرپرستى کند خداوند به پاداش این کار، بهشت را بر او واجب مى کند. چنانچه اگر کسى مال یتیم را بخورد، خداوند- سوختن در- آتش را بر او واجب مى فرماید.

و در جای دیگری فرمود:

مـا مِنْ مُۆْمِنِ وَ لا مُۆْمِنَةٍ یَضَعُ یَدَهُ عَلى رَاءْسِ یَتیمٍ تَرَحُّماً لَهُ اِلاّ کَتَبَ اللّهُ لَهُ بِکُلِّ شَعْرَةٍ مَرَّتْ یَدُهُ عَلَیْها حَسَنَةً؛ (بحارالانوار، ج 72، ص 4)

هـر مـرد و زن با ایمانى که از دلسوزى و مهر دست نوازش بر سر یتیمى بکشد، خداوند رحمان به هر تار مویى که از زیر دست او بگذرد برایش ثواب مى نویسد.

 علی را حلال کنید
روزى در کوچه‏هاى کوفه به تنهائى راه مى ‏رفت، همانند همه مسلمین در کمال سادگى با نرمى و آرامش و همه‏ جا را زیر نظر داشت، چون مسئول بود و نقش رهبریت جامعه را ایفا مى ‏کرد، در راه زنى را ملاحظه فرمود که مشک آب بر دوش و ازنفس افتاده، به آرامى نزدیک آمد و آن زن را خسته و رنجیده خاطر یافت، مشک آب را بدوش گرفت تا زن مقدارى استراحت کند، در راه جویاى احوال آن زن شد؟ زن عرضه داشت: شوهرم در یکى از جنگها در سپاه على بن ابى طالب شهید شد، حال من و چند کودک یتیم، بدون سرپرست مانده و آهى در بساط نداریم.

امام على علیه السلام برگشت و آن شب را تا سپیده صبح به ناراحتى گذراند. صبح زنبیل طعامى با خود برداشت و به طرف خانه زن روان شد. بین راه، کسانى از حضرت درخواست مى کردند زنبیل را بدهید ما حمل کنیم .

حضرت مى فرمود:

-  روز قیامت اعمال مرا چه کسى به دوش مى گیرد؟

به خانه آن زن رسید و در زد. زن پرسید: کیست ؟

حضرت جواب دادند:

کسى که دیروز تو را کمک کرد و مشک آب را به خانه تو رساند، براى کودکانت طعامى آورده ، در را باز کن!

زن گفت: خداوند از تو راضى شود و بین من و على بن ابیطالب خودش حکم کند.

حضرت وارد شد، به زن فرمود: نان مى پزى یا از کودکانت نگهدارى مى کنى؟

زن گفت: من در پختن نان تواناترم، شما کودکان مرا نگهدار!

زن آرد را خمیر نمود. امام على علیه السلام گوشتى را که همراه آورده بود کباب مى کرد و با خرما به دهان بچه ها مى گذاشت. با مهر و محبت پدرانه اى لقمه بر دهان کودکان مى گذاشت و هر بار مى فرمود:

از خدا بخواهید که على را ببخشد.

خمیر که حاضر شد امیرمۆمنان علیه السلام تنور را هیزم کرد و شعله ور ساخت و چهره مبارک خود را نزدیک مى ‏آورد و به خود خطاب مى ‏کرد: یا على آتش دنیا را مى بینی چه سوزان است! بدان که آتش آخرت بسیار سوزان ‏تر است.

در این میان یکى از ن همسایه که امام را می شناخت، وارد شد و به مادر کودکان نهیب زد: واى بر تو! می دانى این آقا کیست؟! این پیشواى مسلمین و زمامدار کشور، على بن ابى طالب علیه السلام است .

زن که از گفتار خود شرمنده بود با شتاب زدگى گفت: یا امیرالمۆمنین! از شما خجالت مى کشم، مرا ببخش !

اما حضرت با تواضع و فروتنى زیادى فرمودند: شما ببخشید که تا کنون مشکلات شما را حل نکرده بودم، از درگاه خدا بخواهید که على را مورد عفو و بخشش خود قرار بدهد. (بحارالانوار، ج 41، ص 52)

 فرزندانم بیایند
عصر خلافت امام على علیه السلام بود. مردى ایرانى از همدان و حلوان (شهرى نزدیک بغداد) مقدارى عسل و انجیر براى امیرالمۆمنین علیه السلام در کوفه آورد.

امام هماندم دستور داد کودکان یتیم را حاضر نمایند. کودکان یتیم را حاضر نمودند، آن حضرت سر مشکهاى عسل را در اختیار آنها قرار داد تا از آن عسل ها بخورند، سپس آن عسل را در میان ظرفها ریخت و بین مردم تقسیم نمود. به حضرت اعتراض کردند که چرا اجازه مى دهید یتیمان خود از سرظرف ها بخورند؟ حضرت فرمود:

ان الامام ابوالیتامى و انما العقتهم هذا برعایة الاباء ؛ امام پدر یتیمان است و باید به عنوان پدر به فرزندان خود اجازه چنین کارى را بدهد تا آنان احساس یتیمى نکنند. (بحارالانوار، ج 41، ص 123)

هم سیر و هم خندان
قنبر مى گوید: روزى امـام عـلى عـلیه السّلام از حال زار یتیمانى آگاه شد، به خانه برگشت و برنج و خـرمـا و روغـن فـراهـم کـرده در حـالى کـه آن را خـود بـه دوش کـشـیـد، مـرا اجـازه حمل نداد، وقتى بخانه یتیمان رفتیم غذاهاى خوش طعمى درست کرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.

سـپـس بـر روى زانـوهـا و دو دسـت راه مـى رفـت و بـچـّه ها را با تقلید از صداى بَع بَع گوسفند مى خنداند،

بچّه ها نیز چنان مى کردند و فراوان خندیدند.

سپس از منزل خارج شدیم. گفتم : مولاى من، امروز دو چیز براى من مشکل بود.

اوّل : آنکه غذاى آنها را خود بر دوش مبارک حمل کردید.

دوم : آنکه با صداى تقلید از گوسفند بچّه ها را مى خنداندید.

امام على علیه السّلام فرمود:
اوّلى براى رسیدن به پاداش،  دوّمـى بـراى آن بـود کـه وقـتـى وارد خـانه یتیمان شدم آنها گریه مى کردند، خواستم وقتى خارج مى شوم، آنها هم سیر باشند و هم خندان. (شجره طوبى ص 407 ؛ دُرَرُ المطالب)
 
مایه غبطه یاران
آری این رفتار ولیّ خدا و امیر مسلمین است با یتیمان جامعه اش. او پدری مهربان بود که چنان محبتی بر آنان روا می داشت که دیگران بر آن غبطه می خوردند. چنانکه ابوالطفیل مى گوید: روزى دیدم على علیه السلام یتیمان را به حضور خود خواست، سپس چنان به یتیمان تفقد و مهربانى مى کرد و به آنها عسل مى خوراند که بعضى از اصحابش تمنا مى کردند که اى کاش ما نیز یتیم مى بودیم ] تا مورد توجه و لطف حضرت واقع مى شدیم[.(بحارالانوار، ج 41، ص 29)

 

منبع منابع:
آخرین دیدار، نادر فضلی.
داستانهایى از امام على علیه السلام، حمید خرمى.
الگوهاى رفتارى امام على علیه السلام، جلد اول، محمّد دشتى.
1001 داستان از زندگانى امام على علیه السلام، محمدرضا رمزى اوحدى.
امام علی علیه السلام خورشیدی در افق بشریت، سید محمد حسینی شیرازی.
هزار حدیث از امیرالمۆمنین علیه السلام در هزار موضوع، پژوهشکده تحقیقات اسلامی.
tebyan.net

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنید
نتایج وب

خلاصه زندگینامه حضرت امام علی (ع) از ولایت تا شهادتwww.mazums.ac.ir › .
۲۲ خرداد ۱۳۹۷ - زندگی نامه امام علی (ع) از ولادت ایشان در خانه کعبه آغاز و به شهادت ایشان در . این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما! . پیامبر اسلام به عنوان پرچمدار سپاه اسلام می جنگید و داستان های زیادی از .

زندگی نامه بزرگ شیعیان امام علی - بیتوتهwww.beytoote.com › religious › bozorgan-din › existence-habitancy
امام علی,ابوطالب,عبدالمطلب,کودکی,یاور پیامبر,حضرت زهراغدیر خم,خلافت,شهادت, . بزرگ جهان تشیع · حضرت عزیر ع,زندگینامه حضرت عزیر ع,داستان حضرت عزیر ع .

امام علی پدرِ مهربان یتیمان - بیتوتهwww.beytoote.com › religious › bozorgan-din › martyrdom1-imam-ali
زندگینامه امام علی داستانهای زندگی امام علی زندگینامه حضرت علی,داستانهای حضرت علی . آرى او به هنگام خشم بر دشمنان خدا قاطع ولى در مقابل کودک یتیم آنقدر متواضع و .

داستانی مصور از کمک امام علی(ع) به کودکان یتیم+فیلم- .www.tasnimnews.com › news › داستانی-مصور-از-کمک-امام-علی-ع-به-.
۱۶ تیر ۱۳۹۴ - داستانی مصور از کمک امام علی(ع) به کودکان یتیم+فیلم . است که در جنگ شهید شده و زن مجبور است به تنهایی و با فقر و تنگ دستی زندگی کند.

زندگی‎نامه مولای متقیان حضرت امام علی (علیه السلام) - YJCwww.yjc.ir › چهارمحال و بختیاری › شهرکرد
۱۵ خرداد ۱۳۹۷ - حضرت امام علی (علیه السلام) در روز جمعه ۱۳ رجب سال سى‌‏ام عام الفیل در . را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما.»

۱۲ داستان آموزنده از امام علی علیه السلام - خبرگزاری آناana.ir › news › ۱۲-داستان-آموزنده-از-امام-علی-علیه-السلام
۱۱ اسفند ۱۳۹۸ - نخستین پیشوای شیعیان، دارای معجزات فراوانی هستند که نشانه‌ای از بر حق بودن این امام بزرگوار است.

مختصری از زندگی نامه حضرت امیرالمومنین امام علی (علیه .www.abdulazim.com › صفحه › مختصری-از-زندگی-نامه-حضرت-امیرا.
۲۱ فروردین ۱۳۹۶ - بدین علت، عباس، جعفر را، و حضرت محمد(ص) علی(ع) را به خانه خود برد.[12] امام علی(ع) از این دوره چنین یاد می‌کند: آنگاه که کودک بودم، پیامبر(ص) مرا .

دو داستان کوتاه و فوق العاده آموزنده از امام علی (ع) - بولتن نیوزwww.bultannews.com › بولتن2 › تاریخ
۱۷ تیر ۱۳۹۴ - مردى خدمت على علیه السلام آمد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین من حاجتى دارم . حضرت فرمود: حاجتت را روى زمین بنویس ! زیرا که من گرفتارى تو را آشکارا در .

مژده گل: داستان‌هایی از زندگی امام علی (علیه السلام) - کتاب .ketabejamkaran.ir › مژده-گل-داستان-هایی-از-زندگی-حضرت-علی-ع
موجود در انبار
۶ روز پیش - مجموعه کتاب داستانی مژده گل» در بردارنده داستان‌های کوتاهی از چهارده معصوم (علیهم السلام) برای گروه سنی کودک و نوجوان است که به قلم محمود پور وهاب .

قصه ولادت امام علی برای کودکان - آپاراتwww.aparat.com › tgELZ › قصه_ولادت_امام_علی_برای_کودکان
قصه ولادت امام علی برای کودکان. . داستان های مذهبی. لوحینه 33/33. 1. 1::52 · داستان حضرت داوود (ع)و جالوت. لوحینه. 2. 2:58 · داستان زندگی حضرت سلیمان نبی.
جستجوهای مربوط به داستان زندگی امام علی برای کودکان
خلاصه ای کوتاه از زندگی امام علی

زندگی نامه حضرت علی pdf

انشا در مورد امام علی

دانلود pdf زندگینامه امام علی

مقاله ای کوتاه در مورد امام علی

مهربانی حضرت علی با کودکان

داستان امام علی و یتیمان

داستان کوتاه حضرت علی و یتیمان


جریان جوانمرد طلا فروش 

پدرم حاج عباسعلی در سال 1340 از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم، بزرگ شدم

در سن شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست. 

 

( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )

 

بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده است؟ 

 

روزی در سن تقریباً بیست سالگی در کوچه راه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم، ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!

 

وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :

 

در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه هیچ در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند

 

از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ،

 

 من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :

 

 حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت مابقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد 

 

من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاج عباسعلی ندارم !!

 

بالاخره پدرت پول طلا را که نگرفت هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد

 

گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته است 

 

آمدم خانه و خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم 

 

وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت 

وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی، او با هق هق اینگونه جواب داد : 

 

آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، 

 

 من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی را در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است

 

 

 حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، 

 

 

لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!

 

تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه افتادیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده است ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید

 

 و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!

 

وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم 

 

 همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده است 

 

 همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده است، 

 

 و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری می انداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده است. 

 

 و یک حسینی حسینی راستین بوده است .

______________________________

ازعالم بزرگ مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی رحمت الله علیه نقل شده که فرموده است :

(پنجاه سال درس اسلام خوانده ام خلاصه اش اینست

واجبات را انجام بده بجای مستحبات، بکار مردم برس وبه آنها خدمت کن،اگردرقیامت کسی جلوی شماراگرفت بگویید فاضل گفته است.) 

 

اللهم ارزقنا توفیق خدمة محب الحسین علیه السلام فی الدنیا والاخره 


 

 

اتفاق درس آموز مسجد سر دزک شیراز 

 

 

 


 

نصیحت زیبای امام علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام

 

Imam Ali's (as) beautiful advice to Imam Hassan (as

 

 

 وَ قَالَ امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) : لِابْنِهِ الْحَسَنِ ( علیه السلام )

یَا بُنَیَّ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً لَا یَضُرُّکَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ

ادامه مطلب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اتاقکِ زیر شیروانی rivermunl wolf154 my-sabad.com آموزش نکات مربوط به آموزش سئو آموزشی - سئو - دیجیتال مارکتینگ چاپ بنر کرمانشاه | آسمان مجازي | چنليوم | فلت بد وبلاگ شخصی محمدرضا احمدی اشتراک مطالب torkdress